مورخه ۳۰ و ۳۱ تیر ماه ۶ تن از اعضای باشگاه قاجر طبق برنامه زمانبندی شده شش ماهه اول به قلل تختسلیمان، علمکوه و شاخک صعود نمودند. همچنین دو تن از سنگنوردان هم از مسیر دیواره به قله علم کوه صعود کردند.
این صعود جهت گرامیداشت سیزدهمین سالگرد زنده یاد سامان نعمتی بود که در سال ۱۳۸۷ در ارتفاعات نانگاپاربات جاودانه شد.
در این برنامه دو مهمان نیز حضور داشتند.
گزارش برنامه….
نفرات شرکتکننده آقایان: طیب صالحی، شهرام نعمتی، محمد میرانی، محمدرضا جلالی، رحمان مرادیانی(سرپرست) و محمد ظاهری(مسئول فنی)
قله علم کوه
دیواره علم کوه
قله تخت سلیمان
جانپناه شاخک
دوشنبه ۲۸ تیرماه
حرکت بسمت قرارگاه ونداربن
تیم شش نفره ما ساعت ۱۴ با دو دستگاه خودرو سواری شخصی از قروه بسمت قرارگاە کوهستانی ونداربن حرکت کردیم.
به علت اعلام یک هفته تعطیلی کرونایی برای تهران مطمئن شدیم که جاده چالوس پرترافیک و شلوغ است، به همین دلیل مسیر زنجان-رشت را برای تردد انتخاب کردیم.
سه شنبه ۲۹ تیرماه
رسیدن به قرارگاه ونداربن
ساعت ۱:۳۰ بامداد به قرارگاه ونداربن رسیده و پس از اسکان در یکی از اتاقها در ساعت ۲:۱۵ خوابیدیم.
این برنامه به یاد سامان نعمتی یکی از پایهگذاران صعودهای فنی در شهرستان قروه اجرا شد. سامان در سالهای فعالیتش در عرصه کوهنوردی، همواره در پی ایجاد شرایطی بود کە فعالیتهای کوهنوردی به سمت استانداردهای روز دنیا سوق پیدا کند. تمام تلاش و کوشش ایشان در جهت همگرایی و نزدیکی بیشتر همنوردان بود و در زمینە آموزش فنی اهتمام جدی داشت.
سە مولفه شخصیت قوی، توان جسمانی بالا و نگاه فنی به کوهنوردی، از سامان فردی محوری و تاثیرگذار ساختە بود و تمام فعالیتهای فنی را پوشش می داد. از همه مهمتر آموزش و انتقال بدون چشمداشت آموختهها و تجاربش به اعضای گروه قاجر و همنوردان سایر شهرها بود.
سامان از آن دسته از انسانهای والا بود که رشد خودش را در رشد جمعی تعریف کرده بود و نفع جمعی و گروهی را به نفع شخصی ترجیح می داد. تا زمانی کە ما از حضور فیزیکی سامان بهرەمند بودیم، سکان هدایت فعالیتهای فنی در دستانش بود و مانند ناخدایی دنیادیده کشتی را در نهایت سلامت به سوی مقصد هدایت می کرد. امروز هم متاسفانه با وجود اینکه از حضور فیزیکی او بیبهره هستیم، اما به یاد و نامش و با حضور روحانی و عرفانی او، روی دیوارهها فعالیت می کنیم. امیدواریم توفیق داشته باشیم که چراغ فعالیتهای فنی را که سامان روشن کرده بود را زنده نگهداریم.
حرکت بسمت پناهگاه سرچال
ساعت ۶:۳۰ با صدای برات قاطرچی کە برای تحویل گرفتن بارها آمده بود، از خواب بیدار شدیم. بارها را تحویل داده و خودمان هم آماده حرکت به سمت بالا شدیم.
ساعت ۸:۲۰ از قرارگاه ونداربن خارج شدە و شروع به کوهپیمایی کردیم. قرار گرفتن در مسیر نوستالژیک و خاطرهانگیز سرچال، ما را به مرور خاطره سالهای پیش میبرد.
پس از گوسفندسرا از عرض رودخانه عبور کرده و کمکم ارتفاع گرفتیم.
ساعت ۹:۳۰ به کشتیسنگ رسیدیم و صبحانه را همانجا صرف کردیم. از چشمه آب برداشته و حرکت کردیم. با قرار گرفتن در مسیر کنگلکهای پایین و بالا، با نسیم خنک و مطبوعی پذیرایی شدیم. ریتم صعود مناسب بود و با سرعت خوبی به لیزبنک رسیدیم و در کنار آبشخور استراحت کوتاهی کردیم.
مناظر چشمنواز و دلانگیز قلل اطراف جلادهنده روح و جان بود و ما را پر از احساس نشاط میکرد.
بعد از چشمه لیزبنک در شیب تند زیر سکوی سرچال قرار گرفتیم. برات قاطرچی را دیدیم که بارها را در پناهگاه گذاشتە و در حال برگشت بە ونداربن بود. به صعود ادامه داده و نهایتا در ساعت ۱۲:۳۰ همزمان با تیم باشگاه کاسپین قزوین به پناهگاه سرچال رسیدیم. دیدار با فرشاد میجوبی و عموی بزرگوارشان، و دیگر رفقای عزیز و قدیمی در میعادگاهی چون علمکوه لذت صعود را دوچندان میکرد. مرور خاطرات قدیمی سبب شادی روحمان شده بود.
حرکت بسمت علم چال
ناهار را بر روی سکوی پناهگاه در کنار تیم باشگاه کاسپین صرف کردیم. بعد از ناهار، بارهای عمومی و فنی را بین اعضای تیم تقسیم کرده و در ساعت ۱۴ پشت سر تیم کاسپین به سمت علمچال حرکت کردیم. با قرار گرفتن بر روی مورنهای یخچالی با احتیاط بیشتری به صعود ادامه داده و از تیم قزوین عبور کردیم. در قسمتهای ابتدای یخچال علمچال استراحت کوتاهی کرده و از مناظر خشن و خشک اطراف لذت بردیم.
ساعت ۱۶ به محل معروف “پناهگاه خرابه” رسیدیم و برای اولین بار در طول سالیان متمادی با صحنهای مواجه شدیم که احساس غریبی در ما ایجاد کرد.
اولین بار بود که وارد علمچال می شدیم در حالی کە هیچ تیم و چادری در منطقه حضور نداشت. محل کمپ علمچال خالی و سوت و کور بود. بر حسب عادت چشمانمان به جستجوی چهرههای آشنای همیشه حاضر در فصل دیواره علمکوه بود. با وجود اینکە حضورشان را احساس میکردیم، خبری از آنها نیود.
گمگشته دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
بعد از برپایی چادرها استراحت کرده و برنامه فردا را خدمت همنوردان اعلام کردیم.
قرار بر این بود کە بنده به همراه آقا شهرام به دیواره برویم و مسیر همدانیها را صعود کنیم و باقی اعضا هم به قله تختسلیمان بروند. لوازم فنی، غذا و آب را برای صعود دیواره آماده کردیم. با تاریک شدن هوا شام را زود صرف کرده و خوابیدیم.
روز چهارشنبە ۳۰ تیر ماه
حرکت بسمت دیواره
ساعت ۴ نیمهشب بیدار شده و آمادە شدیم. سپس، از چادر بیرون آمدە و در سکوت بە سمت دیوارە حرکت کردیم. با نگاە کردن به ابرهای تیره آسمان کمی نگران شدیم.
تا ابتدای گلسنگها پیش رفتیم. کمکم بارش برف شروع شد. توقف کردیم تا ببینیم هوا باز می شود یا نە. با بیمیلی کمی غذا خوردیم. تا ابتدای سنگ یوسف رفتیم. در مسیر گزینەهای مختلفی را بررسی کردیم، اما از صعود دیواره منصرف شدیم. بعد از بررسی طنابثابتهای روی سنگ یوسف، به سمت کمپ برگشتیم.-
قرار بر این شد که هر وقت هوا اجازه داد به سمت گرده آلمانیها برویم. بنابراین به کمپ برگشتیم. آنجا متوجه شدیم که حال یکی از اعضای تیم مناسب نیست و لازم است اقدامی در جهت بهبود ایشان صورت بگیرید. این همنورد ما روز قبل که به پناهگاه سرچال رسیدیم ناهار نخورد و شب را هم در علمچال بدون خوردن شام و مایعات سپری کرد. به همین خاطر دچار ضعف شدید و بیحالی شد. بدون اتلاف وقت کولهام را جمع کردم و با ایشان به سمت پناهگاه سرچال پایین رفتیم و قرار شد آقا شهرام هم با باقی اعضا بە تختسلیمان برود.
حرکت بسمت سرچال
بعد از کم کردن ارتفاع و رسیدن به پناهگاه سرچال، حال رفیقمان کمی بهتر شد اما کماکان ضعف داشت. چای دم کردم و با هم غذا خوردیم. قرار بر این شد کە دو نفر از همنوردانمان کە کارمند هستند و مشکل مرخصی داشتند، امروز به تیم ملحق شوند. با آنها تماس گرفتم و متوجە شدم کە در قسمت لیزبنک هستند. خوشبختانه با خوردن غذا و نوشیدن مایعات گرم حال دوستمان خوب شد و خوابید. من هم با چوپان اهل افغانستان کە برای برداشتن آب به پناهگاه آمده بود مشغول صحبت شدم. روایت سوزناک رنج مردمان افغانستان و جفاهای روزگار و محدودیتها و ظلمهای تفکرات طالبانی دلم را به درد آورد.
رحمان مرادیانی به همراه یکی،از مهمانهای برنامه به پناهگاه رسیدند و استراحت کردند. ناهار را باهم صرف کردیم. با توجه به وضعیت دوستمان فکر می کردم که ممکن است شب را در سرچال بمانیم. به همین خاطر لوازم شبمانی و غذا برای دو روز با خودم همراه آورده بودم. خوشبختانە حال دوستمان آنقدر خوب شده بود که تصمیم گرفتیم هر چهار نفرمان با هم به سمت علمچال حرکت کنیم.
حرکت بسمت علم چال
با رسیدن به علمچال مورد استقبال تیم قرار گرفتیم. آنجا متوجه شدیم که صبح آن روز اعضای حاضر در کمپ به قلهی تختسلیمان صعود کرده و به کمپ برگشتهاند. کل فرآیند صعود و فرود از محل کمپ تا قله و برگشت به کمپ، سه ساعت و نیم طول کشیده بود.
بعد از رسیدن ما به کمپ و صحبتهای مختلف قرار بر این شد که روز بعد من و رحمان به سمت دیواره برویم. همچنین، باقی تیم از مسیر سیاهسنگها به سمت قله حرکت کنند و آقا شهرام در محل کمپ بمانند.
وسایل را برای صعود فردا آماده کردیم و زود شام خوردیم.
تیم دوستانمان از باشگاه قندیل پیرانشهر و باشگاه زاگرس بانه به محل کمپ رسیدند. آنها قصد داشتند که در روزهای بعد به فعالیت بر روی گرده آلمانها و دیواره بپردازند.
روز پنجشنبه ۳۱ تیر ماه
حرکت بسمت دیواره علم کوه
ساعت ۴ از خواب بیدار شده و آماده حرکت می شویم.
یک بار دیگر همه چیز را چک می کنیم و در نهایت از چادر بیرون رفته و به سمت دیواره حرکت می کنیم. باز هم امروز تنها تیم فعال بر روی دیواره خواهیم بود. ابرهای تیره باز هم در آسمان هستند و کمی هم برف میبارد اما به صعودمان ادامه می دهیم.
از گلسنگها عبور کرده و طناب ثابتهای مسیر ما را تا ابتدای مسیر کریستالفال هدایت می کنند.
از پای مسیر کریستال شروع به تراورس به سمت راست می کنیم و با عبور از زیر مسیرهای۵۲ لهستان و مسیر همدان ۹۸، به پای مسیر مورد نظرمان یعنی مسیر همدانی ها میرسیم. لازم به ذکر است که مسیر همدانی ها توسط دیوارهنوردی همدان گشایش شده است کە در میان آنها نام اسطورهای چون مرحوم محمدحسین طالبی مقدم و مرحوم فریدون اسماعیلزاده و استاد حسن نجاتیان به چشم می خورد که خوشبختانه استاد نجاتیان هنوز هم دستی بر آتش دارند و مشغول آموزش و تربیت جوانان همدانی هستند.
امیدوارم سایه این بزرگان و اسطورهها بر سرمان باشد و ما در زیر سایه بزرگانمان فعالیت کنیم و ایشان چراغ راه ما باشند تا راه را از چاه تشخیص دهیم.
مسیر ۶۸ همدانیها ۱۵طول و مسیری پرچالش و بسیار زیبا هست که از پای دیواره شروع شده و با رسیدن به طاقچه قمقمه، در قسمت بالای طاقچه قمقمه تا قله ادامه دارد و در دو مرحله طی سالهای۹۳ و ۹۷ ترمیم شده است.
وجود برفهای یخ زده و فقدان طنابثابتِ قابل استفاده باعث می شود که یک ساعت زمان صرف رسیدن به ابتدای مسیر شود.
بدون اتلاف وقت کار را شروع می کنیم. کل مسیر را به صورت ضربدری صعود می کنیم و در نهایت ساعت یازده و نیم من به طاقچه قمقمه می رسم و رحمان را حمایت می کنم کە بالا بیاید.
تا اینجای کار ما ۹ طول صعود کردهایم که عمدتا در شیبهای منفی و شکافهای بسیار زیبا و کنجها و سهجافهای رویایی انجام شده است و لذت وصفناپذیری دارد.
در بین مسیر تشویقهای فرشاد میجوجی، مهدی تحویلدار، محمدامین محمدی و باقی دوستان که بر روی گرده فعالیت می کردند برای ما ارزشمند و انرژیبخش بود و ما در دل برای آنها آرزوی صعودی ایمن و موفق می کردیم.
با رسیدن رحمان به طاقچه قمقمه کمی استراحت می کنیم و تنقلات می خوریم و آمادهی صعود بخش دوم مسیر می شویم.
به خاطر اینکه رحمان تا حالا از داخل قیف صعود نکرده بود، تصمیم گرفتیم که ادامه صعود را از داخل قیف بزرگ انجام دهیم، بنابراین وارد مسیر فرانسویها شدیم.
صعود به قله علم کوه
۵ طول هم در داخل قیف به صورت طبیعی صعود می کنیم و قسمت ریزشیها را هم به صورت سوییسی(صعود همزمان دو نفره) صعود می کنیم.
در نهایت ساعت ۱۵:۳۰ هر دو نفرمان بر روی قله همدیگر را در آغوش می کشیم و یاد و خاطره مربی عزیزمان سامان نعمتی را گرامی میداریم.
قله علم کوه
به یاد روزهایی کە ما را برای دیواره علمکوه آماده می کرد و از خود ما بیشتر ذوق و شوق داشت و از خود ما بیشتر پیگیر بود و بیشتر انرژی می گذاشت.
بعد از مدتهای طولانی که برای رحمان مشغله کاری پیش آمده بود و از دیوارهها دور شده بود، بالاخره یک صعود بلند باب میل و دلچسپ اجرا کردیم.
درک عمیق از تواناییهای همدیگر و شناخت کامل و ارتباط روحی قوی باعث شد کە امروز ما بتوانیم صعودی درخور شان نام سامان نعمتی عزیز و باشگاه قاجر انجام دهیم و قطرهای از اقیانوس زحمات سامان و سایر بزرگان و پیشکسوتانمان را جبران کنیم.
همزمان با ما تیم باشگاه قندیل پیرانشهر و زاگرس بانه هم از مسیر گرده آلمانیها به قله می رسند و این مسٸله من را خیلی خوشحال میکند که چند تیم از کردستان در منطقه حاضر هستند و از مسیرهای مختلف بر روی دیواره و گرده و قلل منطقه فعالیت ارزشمند انجام میدهند.
یاد سامان عزیز را در قله گرامی می داریم و بدون توقف و استراحت از بچههای پیرانشهر و بانه خداحافظی می کنیم و به سمت پایین سرازیر می شویم.
بر روی گردنه شاخک استراحت کوتاهی می کنیم و کمی تنقلات و جرعهای آب می خوریم و پس از ۱۰ دقیقه دوباره حرکت می کنیم.
حرکت بسمت جانپناه شاخک
از جانپناه شاخک عبور کرده و بعد از قله سیاهسنگها، در قسمت سیمبکسلها به تیم باشگاه قاجر می رسیم که قلل شاخک و علمکوه را صعود کردهاند و در حال بازگشت به کمپ هستند…با شور و شوق همدیگر را در آغوش می کشیم…اشک در چشمان پیشکسوت بزرگ کوهنوردی قروه، عمو طیب صالحی حلقه می زند و لحظات وصفناپذیری را تجربه می کنیم.
حرکت بسمت مسیر سیاه سنگ ها
اعضای تیم امروز به سرپرستی آقا طیب صالحی از کمپ حرکت کرده و از مسیر سیاهسنگها صعود کرده و قصد رسیدن به قله علمکوه را داشتند اما در جانپناه شاخک با توجه به شور و شوق و انرژی خوب همنوردان، ابتدا به قله شاخک صعود کرده و بعد از فرود از مسیر سخت و پر چالش دهلیز شمالشرقی، به سمت قله علمکوه رفته و به قله می رسند و یاد و نام سامان را گرامی داشتە و از همان مسیر برمی گردند و در قسمت سیمبکسلها ما هم به ایشان محلق می شویم.
حرکت بسمت کمپ و پناهگاه سرچال
شاد و سرمست از صعودهای جانانه و دلچسپ باهم پایین می رویم و در ساعت۱۸ به محل کمپ می رسیم.
آقاشهرام را در محل کمپ در آغوش می کشیم و از این عزیز بخاطر حمایتهای بیدریغش و اهتمام ویژهاش در امر کوهنوردی تشکر می کنیم..آقاشهرام با سوپ و چای از ما پذیرایی می کند. کمی استراحت می کنیم و چادرها و وسایل را جمع کرده و از تیمهای حاضر خداحافظی می کنیم.
پس از آماده شدن به سمت پناهگاه سرچال پایین می رویم. شب را در پناهگاه سرچال می خوابیم.
روز جمعه ۱ مرداد
حرکت بسمت قروه
ساعت ۵ بیدار شده و کولهها را جمع کرده و به سمت ونداربن حرکت می کنیم.
هوای دلانگیز و فضای فرحبخش قبل از طلوع آفتاب همراه با آواز پرندگان و موسیقی جریان آب رودخانه جان تازهای به ما میبخشد و حسن ختامی زیبا و دلفریب برای صعودمان است. به کشتیسنگ می رسیم و استراحت کوتاهی می کنیم و دوباره به سمت پایین حرکت میکنیم و نهایتا ساعت نه به قرارگاه ونداربن می رسیم. صبحانە را میل کرده و در ساعت ۱۱ از قرارگاه خارج شده و از مسیر جاده چالوس به سمت قروه حرکت می کنیم. ناهار را در تهران صرف کرده و نهایتا ساعت ۱۷:۳۰ به قروه میرسیم.
گزارش از محمد ظاهری
دیدگاهتان را بنویسید