رشته کوه زاگرس به عنوان یکی از موثرترین عوامل زیستی در فلات ایران به عنوان منبعی حیاتبخش درطول تاریخی چندین هزار ساله جایگاه ملل و اقوام مختلف بوده است. در این میان قلل منطقه ی دنا به عنوان بلندترین و بزرگترین چینخوردگی زاگرس شناخته شده که تقریبا به طول هشتاد کیلومتر در جهت شمال غرب به جنوب شرق و حدفاصل استانهای کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان کشیده شده است. رشته کوه دنا چهلونه قله بالاتر از چهار هزار متر دارد که بزرگترین کلکسیون چهارهزارمتری ایران محسوب میشود و بلندترین قله ی زاگرس یعنی قله ی قاش مستان(بیژن سه) را چون نگینی در بر دارد. رشته کوه دنا به سه بخش شرقی، مرکزی و غربی تقسیم میشود(بخش شرقی از قله ی پازنپیر تا گردنه ی بیژن…بخش مرکزی از گردنه ی بیژن تا قله ی مورگل…بخش غربی از گردنه ی مورگل تا قله ی کل قُدوَیس). لازم به ذکر است که بخش غربی این خطالراس به نسبت بخشهای مرکزی و شرقی پیمایش کمتری به خود دیده است و اطلاعات کمتری در مورد این بخش وجود دارد که دلیل آن فنی و دشوار بودن این بخش از خطالراس دنا می باشد. باشگاه قاجر قروه کردستان به همت پیشکسوتان و بزرگان، سالهای متمادی در قالب برنامه های مختلف فعالیتهای زیادی بر روی این رشته کوه داشته است که از جمله ی آن میتوان به پیمایش بخشهای شرقی و مرکزی و همچنین صعودهای متعدد زمستانه بر روی قلل مختلف دنا اشاره کرد. بخش غربی دنا از قله ی کلقُدوَیس به ارتفاع ۴۳۴۱ متر شروع شده و تا گردنه ی مورگل ادامه دارد که حدود پانزده قله ی بالای چهارهزار متر را در خود جای داده است. برای شروع پیمایش از سمت قله ی کلقُدوَیس(از غرب به شرق) میتوان از روستاهای سیوَر یا آبملخ به قله ی کلقُدوَیس رسید و برای شروع پیمایش از سمت گردنه ی مورگل(از شرق به غرب) میتوان از روستای خَفر و مسیر کلاسیک قله ی قاشمستان به گردنه ی مورگل رسید.
هدف از اجرای برنامه ی اخیر پیمایش بخش غربی خطالراس دنا میباشد تا هم خطالراس دنا به صورت کامل توسط باشگاه پیمایش شده باشد و هم اینکه نمایه ای کلی برای برنامه ی پیمایش یکسره ی خطالراس کامل دنا به وجود بیاید که امیدوارم به همت همنوردان عزیز این امر مهم تحقق یابد و ما شاهد اجرای برنامه ی پیمایش کامل خطالراس دنا در یک برنامه باشیم.
روزشمار گزارش برنامه را می توانید در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید
روزشمار برنامه:
سه شنبه ۱۴ خرداد:
تیم دو نفره ی ما در ابتدای جاده خاکی روستای آبملخ به هم ملحق شد. آقای شهرام نعمتی با اتوبوس از قروه و من هم چون از یک هفته پیش در سفر به شیراز و اصفهان بودم، صبح روز سه شنبه از سپیدان به سمت محل قرار حرکت کرده و در ابتدای جاده خاکی منتظر مانده تا آقا شهرام از راه برسد.
در همین سفر با دوستان شیرازی و سپیدانی دیدار کردم و اطلاعات مناسبی در مورد خط الراس غربی گرفتم که در زمان پیمایش خیلی کارساز بود.
ساعت ۱۲:۱۵ دقیقه پس از ورود به روستای توریستی آبملخ خودرو را در پارکینگ گذاشته و به سمت بالا حرکت کردیم. مسیر پاکوب در امتداد دره بزرگی با شیب خیلی ملایم قرار دارد. زیر آفتاب وگرمای شدید ظهر،مسیر را برای رسیدن به گردنه اتابکی به سمت بالا پیمایش کردیم.
ساعت ۱۳:۴۰ دقیقه زیر سایه خنک درخت بزرگ گردو برای صرف ناهار توقف کردیم. بعد از یک ربع توقف، ناهار صرف شده و ساعت ۱۳:۵۵ دقیقه به سمت بالا مسیر را ادامه دادیم. صدای آب رودخانه موسیقی زنده و روحانگیزی داشت که ما را همراهی می کرد.
ساعت ۱۵:۲۰ دقیقه به چشمه ی بزرگ و پرآب اتابکی رسیدیم و بعد از چشمه وارد دشت اتابکی شدیم و به سمت گردنه اتابکی مسیر را ادامه دادیم. در دشت چندین خانواده ی عشایر زندگی می کردند. از آخرین چشمه آب برداشتیم و ساعت ۱۶:۴۰ دقیقه به گردنه اتابکی رسیدیم. از گردنه اتابکی مسیر صعود با تغییرجهتی ۹۰ درجه ای به سمت غرب(راست)همراه است و پاکوب مسیر زیر برف رفته و ما بر اساس تشخیص خود مسیر را ادامه دادیم. پس از مشورت، یالچه ی سمت چپ را برای صعود انتخاب کردیم و بر روی برفی تقریبا نزدیک به یخ صعود را ادامه دادیم.ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه در زیر شیبی تند به جزیرهای سنگی کوچیک رسیدیم و با جابجایی سنگ ها چادر را علم و شب را در آنجا سپری کردیم … چشمانداز قله ها و دیواره های اطرف واقعا بینظیر و نظر هر بیننده ای را بخود جلب می کند.
چهارشنبه پانزدهم خرداد ماه:
ساعت ۷:۲۰ دقیقه به سمت قله کلقدویس حرکت کردیم. کمی تاخیر عمدی داشتیم تا آفتاب شرایط برف های مسیر را مناسبتر کند. شیب تند برفی را به سمت بالا ادامه دادیم و در بالا به یک نوار صخره ای رسیدیم که جای چادر مناسبی هم دارد.
دیروز آقا شهرام حدس زد که بالای این شیب تند جای چادر وجود داشته باشد اما من دقیقا چند متر نرسیده به جزیره سنگی عضلات ران چپم قفل و قادر به ادامه مسیر نبودم.
ساعت ۸:۴۰ دقیقه به قله ی کلقُدوَیس رسیدیم که مرتفعترین قله خطالراس غربی دنا محسوب می شود و یک سر و گردن از باقی قله ها بالاترست. از اینجا نمای کلی از خطالراس پیشرویمان است که زیبایی دلفریبی به خود می دهد. ادامه مسیر با چرخش به سمت شرق(چپ) ادامه پیدا می کند که با عبور از قله های کلشیدا(۴۳۲۷ متر) و کلبلبل(۴۳۱۹ متر) به گردنه معروف “لاینخود” ختم می شود که در برنامه های معمولی به عنوان محل شبمانی اول استفاده می شود (تیم صبح زود از روستا حرکت میکند و برای شب به گردنه ی لاینخود می رسد).ساعت ۹:۵۰ دقیقه به این گردنه رسیدیم. این نقطه علاوه بر جای شبمانی دارای چشمه نیز می باشد که هرچند ما به این چشمه دلخوش کرده بودیم اما حجم برف زیاد باعث زیر برف ماندن چشمه شده بود. در ادامه مسیر در یک شکاف از آبی که از سطح یخی کنار برف جاری بود، آب برداشتیم و مسیر را ادامه دادیم و ساعت ۱۱ به قله ی چالوُهلی رسیدیم.
از قله ی چالوُهلی به بعد مسیر روی تیغه هایی ادامه پیدا می کرد که سمت چپ یا جنوب پرتگاه و دیواره های خیلی بلند و سمت چپ یا شمال یخچال پرشیب بود.
ساعت ۱۳:۳۵ دقیقه زیر قله ی “آبسپاه”( ۴۱۱۰ متر) برای صرف ناهار توقف و استراحت مناسبی کردیم.
ساعت ۱۴:۴۰ دقیقه به حرکت خود ادامه دادیم و بعد از صعود شیب تقریبا تند قله ی آبسپاه مسیر زیناسبی مانندی را طی کردیم تا به قله ی “ایستگاه”(۴۰۸۵ متر) رسیدیم. بدون توقف مسیر را ادامه دادیم و از گردنه غربی کاسه ی پوتک عبور کردیم و جهت پیمایش به سمت جنوب(راست) تغییر پیدا کرد. روی گردنه جای چادر وجود دارد که به عنوان محل شبمانی دوم استفاده می شود. ادامه مسیر در ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه ما را به زیر قله ی قلاتبُزی و ابتدای دره عمیق “فردای قیامت” رساند. چه اسم جالبی! کوله ها را پای قله گذاشتیم و سبک بار به سمت قله حرکت کردیم و بعد از ۲۰ دقیقه به قله رسیدیم و مسیر بازگشت را در پیش گرفتیم. کوله ها را برداشته و دره را رو به پایین پیمایش کردیم. دره ی “فردای قیامت” بسیار عمیق است و فرد باید حدود ۱ ساعت شیب تند را پایین برود و از طرف مقابل مسیری تقریبا مشابه را صعود کند. از قبل درمورد این دره اطلاعات گرفته بودم و همه از سختی زیاد و زمانبر بودن دره فردای قیامت تعریف کرده بودند و ما هم حسابی ترسیده بودیم. از گردنه که به دره و مسیر شیب روبرو نگاه میکردیم، شیب را بسمت پایین حرکت کردیم. باتوجه به توضیحات قبلی تصمیم گرفتیم شب را در کف دره به استراحت بپردازیم که بتوانیم روز بعد را با انرژی بیشتر و دید بازتری به مسیر ادامه دهیم. محل مناسبی در کنار نوار صخره ای پیدا کردیم و با کلنگ سطح شیبدار را صاف نمودیم و چادر را برپا و وارد چادر شدیم و پس از چند دقیقه رعد و برق و باران شروع شد.
پنجشنبه شانزدهم خرداد ماه
ساعت ۷:۱۰ دقیقه پس از صرف صبحانه مفصل به راه افتادیم. مقداری استرس داشتیم که البته این استرس و تردیدها برنامه صعود را لذتبخش می کرد! چون در مسیری قدم گذاشته بودیم که برایمان ناشناخته بود و باید به کنکاش و کشف می پرداختیم تا به سلامت مسیر را صعود کنیم. همین زیباییهای عارفانه است که باعث شده ما در اینجا باشیم وگرنه پیمایش سنگ و برف و صخره کاری بیهوده و عبثی تلقی می شود.
تیم دو نفره ی ما به سمت شیبِ تندِ منتهی به قلهی “لوکوره”(۴۲۶۵)گام برمیدارد. از آب گوارای “چشمه مخملی” قمقمه ها را پرکردیم و بر روی برف نزدیک به یخ شروع به بالارفتن کردیم.
بعد از چند دقیقه به ابتدای گرده ماهی رسیدیم که روز قبل از گردنه ی قلاتبزی قابل مشاهده نبود. شاد و سرمست از این مسٸله بدون هیچ مورد خاصی به سرعت به سمت قله حرکت کردیم و ساعت ۹:۱۰ دقیقه یعنی پس از دو ساعت کوهپیمایی به قله ی “لوکوره” رسیدیم و قسمت انتهای مسیرمان یعنی گردنه ی مورگل از همیشه نزدیکتر به نظر میرسد. با نزدیکتر شدن به مرتفعترین قسمتهای رشته کوه دنا حجم برف خیلی بیشتر شد. ادامه مسیر بعد از صعود قلهی “کل گردِل”(۴۲۳۰ متر) تیغه ای طولانی و باریکی بود که بازهم مثل قبل سمت جنوب(راست) دیواره بلند و سمت شمال(چپ) یخچال پرشیب است. تیغه باریک را باید در جهت شرق پیمایش می کردیم که در بعضیجاها برف روی تیغه ها را پوشانده و نقاب تشکیل داده بود. با احتیاط عبور کردیم و اجازه ی کوچکترین ریسک را به خودمان ندادیم. تیغه برخلاف آنچه از دور به نظر میرسید بسیار پیچیده و فنی بود. بعد از صعود قله ی “پازنک”(۴۲۳۰ متر) بالاخره ساعت ۱۲:۳۰ یعنی دقیقا پس از دو روز به گردنه ی مورگل یعنی انتهای خطالراس غربی دنا رسیدیم. خوشحال و شادمان از طی کردن این مرحله و یک گام به نزدیکتر شدن به هدفمان مسیر را ادامه دادیم. باید از زیر قله ی مورگل به سمت قله ی قاشمستان و محل موسوم به “فرودگاه” یا همان گردنه قاشمستان تراورس می کردیم که البته پر از ترس و لرز و استرس بود. شیب خیلی تند و پربرفی روبرویمان بود که در بعضیجاها برف ها کاملا یخ زده بودند که باید چندین بار پا را میکوبیدی تا بتوانی قدم برداری و در بعضیجاها اینقدر برف نرم بود که هر آن امکان ریزش بهمن داشت . گترهایمان را از کوله بیرون آوردم و پوشیدم و جلوتر حرکت کردم. در یکی از قیفها که برف نرم و ناپایداری داشت و صدای آب از زیرش به گوش می رسید، تراورس کردم که ناگهان صدای انفجار بهمن به گوشم رسید، یک لحظه به خودم فکر کردم که همه چیز تمام شد. اما متوجه شدم، صدایی که شنیدم مربوط به شکسته شدن قندیل های بزرگ و آویزان دیواره ی مورگل و ریزش این قندیلها به سمت قسمت پای دیواره است.
پایین را نگاه کردم و دیدم که تا ۲۰۰۰ متر پایینتر پرتگاه و مسیر بسیار پرشیبی است. به یاد می آورم زمانی سال نود و دو برای پیمایش خطالراس مرکزی دنا به اینجا آمده بودیم و همین قسمت تراورسیِ زیر مورگل را در عرض پنج دقیقه رد کردیم چون آن زمان اصلا برفی بر روی خطالراس نبود اما الان به حدی برف دارد و پرشیب است که وقتی نگاهش می کردی واقعا ترس به دل و جانت رسوخ می کرد. به هر حال نیم ساعت بعد به “فرودگاه” رسیدیم و از دره شمالی یعنی یخچال قاشمستان به سمت جان پناه اصفهانی ها پایین رفتیم.
تیمهای زیادی برای صعود قاشمستان به اینجا آمده بودند. برف روی یخچال خیلی نرم و بود و با اسکی کردن ۱ ساعته امکان رسیدن به جانپناه وجود داشت.
ساعت ۱۴ ظهر است و هنوز ناهار نخورده ایم. استراحت ۵ دقیقه ای کردیم و دوباره به سمت پایین ادامه مسیر را طی کردیم تا هرچه زودتر به روستای خَفر رسیدیم.
ساعت ۱۵:۲۰ دقیقه به روستای خفر رسیدیم که مردمانی با فرهنگی بالا و گشاده رو دارد. برنامه پیمایش ما اینجا به اتمام رسیده اما هنوز راه طولانی تا رسیده به قروه درپیش است. ماشینی دربست اجاره کردیم تا ما را به روستای آبملخ ببرد تا ماشین خودمان را برداریم. بین راه باران شروع به باریدن کرد و خطالراس به کلی زیر ابرهای تیره رفت و رعد و برق پیدرپی روی دنا مشاهده می شد. خداروشکر که به سرعت پایین آمدیم وگرنه خدا می دانست که در آن بالا چقدر می توانستیم شرایط سخت و خطرناکی را تجربه کنیم. بعد از برداشتن ماشین از روستای آبملخ به سمت سپیدان حرکت کردیم و شب را مهمان آقای محمود رحمانی بودیم.
جمعه هفدهم خردادماه
ساعت ۷:۳۰ از سپیدان به سمت شیراز حرکت کردیم تا به عیادت رامین سنگینآباد، یکی از عزیزترین و دیرینه ترین همنوردمان که هم اکنون در بستر بیماری قرار گرفته و در حال مبارزه با بیماری سختی ست، برویم.
از خداوند خواستاریم تا همه بیمارن را شفای عاجل دهد و رامین عزیز هم به سلامت و تندرستی به جمعمان برگردد. ساعت ۱۰:۳۰ از شیراز به سمت قروه حرکت کردیم و ساعت ۱ شب به قروه رسیدیم.
گزارش از محمد ظاهری
تاریخ اجرای برنامه: ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۸
شرکت کنندگان آقا: شهرام نعمتی، محمد ظاهری (سرپرست)
دیدگاهتان را بنویسید