بانوی ایرانی که با صعود به “اورست” و “لوتسه” در یک هفته؛ رکورددار کوهنوردی در جهان است با حضور در ایسنا از شرایط سخت آن روزها و تلاشهای بعدیاش سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در ورزش ایران افراد زیادی حضور دارند که در رشتههای مختلف توانستهاند رکوردی را به نام خود ثبت کنند. برخی از این رکوردها داخلی بوده و برخی دیگر جهانی است که البته رکوردهای جهانی بسیار کمتر است. وقتی حرف از رکورد میشود بیاختیار یاد رشتههایی مانند شنا، وزنهبرداری و فوتبال و والیبال میاُفتیم اما رکورد در کوهنوردی شاید کمتر مطرح شده باشد. اهالی ورزش و به ویژه کوهنوردی وقتی حرف رکورد کوهنوردی میشود نام «عظیم قیچیساز» و صعود به ۱۲ قله بالای هشت هزار متری جهان را به یاد میآورند اما رکورد دیگری که متعلق به کوهنوردی ایران است و کمتر از آن نام برده میشود رکورد بانوی کوهنوردی ایران در صعود به دو قله “اورست” و “لوتسه” است……
پروانه کاظمی که هشت سال است کوهنوردی را به صورت جدی دنبال میکند اولین زن کوهنورد جهان است که در مدت یک هفته توانسته به این دوقله مرتفع جهان صعود کند. این رکوردی جهانی است که مورد تایید قرار گرفته است. این رکورد در نوع خود برای کوهنوردی ایران جای افتخار دارد اما نکتهای که باعث میشود این رکورد با ارزشتر جلوه کند این است که کاظمی به عنوان اولین زن مستقل به این دو قله صعود کرده است.
پیش از او هم دو بانوی ایرانی در سال ۸۵ به همراه یک تیم مشترک با مردان توانسته بودند به قله اورست صعود کنند اما آن صعود مستقل نبود.
پروانه کاظمی با حضور در خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) به سوالات خبرنگاران و اهالی کوهنوردی پاسخگو بود که متن کامل این پرسش و پاسخ را در زیر میخوانید.
*هنوز هم عاشق بدمینتون هستم!
شغل اصلی من تدریس بود و ۲۰ سال به این کار مشغول بودم. در آن سالها رشتههای تنیس روی میز و والیبال را انجام میدادم و بعد از آن هم در لیگ دسته یک در رشته بدمینتون فعالیت میکردم که به خاطر این ورزش، تدریس در آموزش و پرورش را از دست دادم. برای این ورزش نیاز بود که تمرین دائمی داشته باشم و چون تدریس میکردم نمیشد به هر دوی آنها برسم.
آن زمان بدمینتون زیر نظر انجمن بانوان کار میکرد که حاشیههای زیادی داشت. این حاشیهها هم دلیلی بود که این رشته را رها کنم تا آرامش داشته باشم. خیلی از قهرمانان خانمهای ما به خاطر همان برخوردها باعث شد از ایران بروند. هنوز هم عاشق بدمینتون هستم.
به خاطر این مشکلات بود که نمیتوانستم مشغول به کار باشم و به یکباره سه ماه مرخصی بگیرم و به کوهنوردی و یا ورزش به صورت حرفهای بپردازم. از سال ۸۴ به صورت آماتور یا به اصطلاح خودم کوهگردی را شروع کردم. سال ۹۱ و در زمان سفر به اورست بود که دیدم اصلاً نمیشود کار و ورزش حرفهای را همزمان با هم انجام داد.
*اولین صعود برونمرزی
تابستان سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) آن سال بعد از دو ، سه سال فعالیت جدی در کوهنوردی و عضویت در باشگاه “اسپلیت” اولین صعود برونمرزیام را انجام دادم که به مقصد چین و قله “موستاق آتا” به ارتفاع ۷۵۴۶ متر بود. آن اولین تجربهی برون مرزیام بود که به لحاظ آب و هوایی و به لحاظ تجربه ما، صعود سختی بود اما خوشبختانه با صعود به قله به پایان رسید.
*تلخ و شیرینهای دومین صعود
سال بعد از صعود به “موستاق آتا” تصمیم گرفتم به یک قله هشت هزار متری بروم. انتخاب من قله ۸۱۶۳ متری “ماناسلو” هشتمین قله بلند دنیا بود. قبل از من دو ایرانی دیگر، سرهنگ محمدجعفر اسدی قبل از انقلاب در سال ۱۳۵۵ و بعد از آن هم مهدی عمیدی این قله را صعود کرده بودند. خدا را شکر این قله را هم صعود کردم و توانستم به عنوان اولین زن ایرانی روی این قله قرار بگیرم. این صعود هم تلخ و هم شیرین بود. چون اولین صعود هشت هزار متریام بود باید خیلی خوشحال میبودم، اما چون یکی از اعضای گروه را از دست داده بودیم (عیسی میرشکاری) شرایط خیلی سخت بود. تلخیهای آن صعود فراموش شدنی نیست. اولین تلخی این صعود از دست دادن آقای میرشکاری و تلخی دیگر هم برخوردی بود که برخی افراد داشتند. بعد از این اتفاقات و برخوردها در بهار سال ۹۰ بود که تصمیم گرفتم دیگر به صورت تیمی کار نکنم و انفرادی و مستقل عمل کنم.
جریان “ماناسلو” آنقدر بازتاب بدی برایم داشت که اگر فرد دیگری جای من بود و انگیزهی کافی را نداشت حتماً کوهنوردی را کنار میگذاشت چون به خودم و خانوادهام توهین شد. داستانسازیها و بحثهای مختلفی شد اما من انگیزه داشتم و بازهم به کارم ادامه دادم.
*” آمادابلام”؛ سومین صعود برونمرزی
پاییز سال ۹۰ بود که تصمیم گرفتم به قله بسیار زیبای ” آمادابلام” با ارتفاع ۶۸۵۶ متر بروم که برای کوهنوردی قلهای کاملاً فنی است. در حالی برای صعود به این قله رفتم که دور روز قبل از پرواز یک بریدگی وحشتناک با شیشه روی دستم ایجاد شده بود و کف دستم پنج پخیه داشت. نمیخواستم آن سفر را کنسل کنم و هر طوری بود به این سفر رفتم. صعود به خوبی در حال انجام بود و حتی تا آخرین کمپ هم شرپایی(نیروهای خدماتی محلی) در کنارم بود. نفهمید که دستم بخیه داشت. این موضوع را به او نگفتم که فکر نکند من توان کافی را ندارم و این باعث شود که شاید از کار خودش بزند و کوتاهی کند.
روز آخر وقتی در حال تعویض بانداژ آن زخم بودم آن شرپا دستم را دید. البته دستم خونریزی و درد داشت. با هر سختی که بود این صعود را انجام دادم و صعود خوبی بود. آن شرکت نپالی برای ما ۱۷ روز برنامهی صعود گذاشته بود ولی ما در سه روز این صعود را انجام دادیم. همه از این صعود بُهتزده شدند. صعود به “آمادابلام” یکی از بهترین خاطراتم است. اولین زن ایرانی بودم که از این قله صعود میکردم. قبل از من دو مرد ایرانی آن را صعود کرده بودند.
*ثبت رکورد جهانی در چهارمین صعود
شش ماه بعد در فصل بهار سال ۱۳۹۱ ( ۲۰۱۲ ) تصمیم گرفتم به اورست بروم. البته در همین شرایط بود که به فکر صعود به قله کناری اورست افتادم. قله “لوتسه” با ۸۵۱۶ متر چهارمین قله مرتفع جهان است. بیس کمپ این دو قله مرتفع جهان مشترک است. با خودم فکر کردم که وقتی در حال صعود اورست هستم اگر دیدم توان کافی را دارم برای قله “لوتسه” هم تلاش کنم. اگر این اتفاق میافتاد، هم از لحاظ مالی برایم به صرفهتر بود و هم از لحاظ زمانی.
جمعه ۲۹ اردیبهشتماه ۹۱ بود که توانستم به عنوان اولین زن ایرانی که به صورت مستقل اقدام کرده بام دنیا (اورست) را صعود کنم. یک هفته بعد از این صعود یعنی جمعه پنج خردادماه قله “لوسته” را هم صعود کردم و بدین ترتیب اولین زن کوهنورد جهان لقب گرفتم که توانسته این دو را در یک هفته و در یک تلاش برای صعود انجام دهد. من اولین زن کوهنوردی هستم که در یک فصل و در فاصله یک هفته این دو قله را با هم صعود کرده است.
من رفته بودم که این دو قله را به فاصله یک روز صعود کنم، اما بدشانسی آوردم که به جریان هوای بد خوردم و یک روز در کمپ چهار “لوتسه” منتظر ماندم. اگر آن اتفاق نمیافتاد میتوانستم یک روزه این دو قله را صعود کنم که آن رکورد خیلی جالبتر میشد البته الان هم یک رکورد است.
*فکر میکردند من یک بچه هستم و به اورست آمدهام!
در همین صعود “اورست” و “لوتسه” من ۲۰ روز در ارتفاع بالای ۶۵۰۰ بودم و زمانی که از ایران به من زنگ میزدند میگفتند که حتماً تو یا ادم میشوی و یا میمیری. فکر میکردند که من یک بچه هستم و به اورست آمدهام تا خودنمایی کنم. گفتم که شرایطم را میدانم و بهترین تصمیم را خواهم گرفت. در آن صعود یک پزشک آلمانی و یک کوهنورد کرهای هم میخواستند همزمان “اورست” و “لوسته” را صعود کنند که کوهنورد آلمانی در کمپ سه ادم شد و حتی اورست را هم نتوانست صعود کند و به پایین برگشت در حالی که دومینبار بود برای صعود اورست میآمد. کوهنورد کرهای هم اورست را صعود کرد ولی یکی از هم تیمیهایش فوت کرد و مجبور شد برگردد و “لوتسه” را صعود نکرد. در آن سال تنها کسی که موفق شد هر دو قله را با هم صعود کند یک زن ایرانی بود و این برای کوهنوردان آنجا جالب بود.
*بازتاب صعود به اورست
بعد از ثبت این رکورد بود که روزنامهها و خبرگزاریهای آنها همه این موضوع را اعلام کردند اما این بازتاب در ایران کاملاً متفاوت بود و برخی از نپال استعلام میکردند که آیا اصلاً من این را صعود کردهام و به قله رفتهام؟ ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه بود که روی قله رادیوی آنجا صعودم را تایید و پخش کرد، اما برخی در ایران حتی این صعود من را باور نکردند. برای من اصلاً این چیزها مهم نیست. همین که آنجا پخش شد یک زن ایرانی این کار را کرده، برایم کافی بود.
*صعود به اورست و خاطره زنده یاد مهدی عمیدی
قبل از صعود من به اورست تنها ۲۸ مرد توانسته بودند به اورست صعود کنند. از ایران هم قبل از من زنده یاد مهدی عمیدی این کار را کرده بود که اولین و تنها ایرانی بود که اورست را بدون اکسیژن صعود کرده است.
*صعود قیچیساز به اورست با اکسیژن بود!
زنده یاد عمیدی اولین و تنها ایرانی بود که توانسته اورست را بدون اکسیژن صعود کرده است. فکر میکنم آقای قیچیساز بعد از کمپ ۴ تا قله جنوبی از اکسیژن استفاده کرده و بعد از آن اکسیژن خودش را به یکی از افراد تیم و همنوردانش داده و به علت استفاده از اکسیژن در قسمتی از مسیر، صعود او با اکسیژن ثبت شده است.
*”کانچن چونگا”؛ تجربهای خوب اما تلخ!
در پنجمین صعود برون مرزی خودم تمام تلاشم را کردم که در سال ۹۲ (بهار ۲۰۱۳ ) به مرز نپال و هند رفته و برای صعود قله “کانچن چونگا” با ۸۵۸۶ متر تلاش کنم. قلهی بسیار سرسختی است. قبل از من تنها یک نفر از ایران روی صعود “کانچن جونگا” تلاش کرده بود که خوشبختانه موفق به صعود هم شده بود. آن یک نفر هم آقای عظیم قیچیساز بود. بیشتر وقتم به دنبال گرفتن نامه و پیداکردن هزینههای مالی برای این صعود صرف میشد، در حالی که باید تمرین میکردم. به شرکتهای زیادی رفتم. نهایتاً دو شرکت خارجی به من کمک کردند که یک شرکت آلمانی و یک شرکت اسپانیا تنها در حد دادن یک سری لوازم کوهنوردی به من کمک کردند. برایشان جالب بود که من چنین کاری میخواهم کنم. هنوز هم دارند به من کمک میکنند. این کمک خیلی جزیی است، اما برای من خیلی ارزشمند است.
هزینهی صعود به “کانچن چونگا” ۱۵ هزار دلار شد و اولین قلهای بود که صعود نکردم. من سه بار بالای کمپ چهار(کمپ چهار به ارتفاع ۷۵۰۰ متر) تلاش کردم. متاسفانه به دلیل مشکلات زیادی که از لحاظ مالی داریم، برای اینگونه صعودها، فکر کوهنوردان ایرانی یا قله یا هیچ است و تمام تلاششان این است و وقتی میروند یا صعود میکنند یا بر نمیگردند. آنها اگر بخواهند به برگشت فکر کنند شرایط سختی خواهند داشت به طوری که فکر اینکه آن همه هزینه را چهطور جور کنند در نهایت به این منجر میشود که در شرایط بسیار بد آب و هوایی به صعود ادامه میدهند و متاسفانه دیگر برنمیگردند.
در آن لحظه بالای کوه میخواهی برگردی اما فکر این هستی که این همه هزینه ر ا دوباره از کجا جور کنی که دوباره بیاید برای صعود. خیلیها وقتی میروند برای صعود فکر این هستند که پشتشان چه حرفی میزنند!
*روش ثابت کردن صعودها
بعد از هر صعود از آن کوهنورد گزارش صعود میگیرند، عکسها و فیلمها را نگاه میکنند و بررسی میکنند، زمانهای صعود به قله که ثبت شده را میبینند، از کوهنوردان و شرپاهای دیگر حاضر در منطقه پرس و جو میکنند، بعد از بررسی تمام این مسائل است که آن صعود را تایید میکنند و گواهی این صعود را روی سایت هم قرار میدهند.
من اولین زن در دنیا بودم که دو قله را با هم صعود کرد. قبل از من خانمها صادق و کشاورز قله اورست را در سال ۸۵ به عنوان اولین بانوان مسلمان صعود کرده بودند که آن صعود در قالب یک تیم ۲۰ نفره( ۱۳ نفر مرد و هفت نفر خانم) انجام شد. از آن تیم در نهایت دو نفر خانم و هفت نفر مرد به قله رسیدند.
*۴۵ هزار دلار، هزینه صعود به اورست
هزینه صعودهای ما بسیار وحشتناک و خانمانسوز است! برای صعود به “اورست” و “لوسته” ۴۵ هزار دلار ( با دلار ۳۸۰۰ تومان) خرج کردم که این مبلغ با تمام تخفیفهایی بود که توانستم بگیرم.
این پول را کاملاً شخصی جمع آوری کرده بودم. برای این صعود به بانک مرکزی نامه نوشتم و گفتم که یک چنین کاری میکنم اگر انجام بدهم، یک رکورد است اگر میشود کمک کنید که دلار دولتی بگیرم که متاسفانه هیچ توجهی نکردند. به خیلی از ارگانها و شرکتها نامه نوشتم ولی دریغ از حتی ریال کمک. یکی دو شرکت در ابتدا موافقت کردند اما توضیحاتی از من خواستند که وقتی برایشان توضیح دادم رسماً به من میخندیدند! تنها کسی که همیشه از من حمایت کرده همسرم (آرمان ضابط) است. همسرم کارمند است و کوهنوردی میکند. اگر حمایتهای همسرم نبود عملاً هیچ کاری نمیتوانستم بکنم.
برای فراهم کردن هزینههای این صعود هر چیزی که میتوانستم بفروشم فروختم. وام گرفتم. پساندازهایمان را گذاشتم، حتی قرض گرفتم. برای جورکردن هزینههای این صعود حتی اگر میدیدم از وسائل کوهنوردی از یک وسیله دو تا دارم یکی را میفروختم تا پولی گیرم بیاید.
*فدراسیون کوهنوردی و کمیته ملی المپیک هیچ کمکی نکردند!
هیچ انتظاری ندارم که فدراسیون کوهنوردی در اینگونه صعودها به کوهنوردان کمک مالی کمک کند. فدراسیون هیچ منبع مالی ندارد. اما در بحث نامهنگاری و اسپانسریابی فدراسیون خیلی میتواند کمک کند. من برای تهیه کردن هزینه این صعود یک هفته پشت در کمیته ملی المپیک بودم و گفتم شاید به من کمک کنند ولی متاسفانه هیچ کمکی نکردند. نمیدانم دلیل کمک نکردن آنها چه بود. یا هیچ کسی باور نمیکند یا اهمیتی نمیدهند. حتی یک مورد در حال گرفتن اسپانسر دولتی بودم که به من گفتند تاییدیه دولتی میخواهند. وقتی به فدراسیون مراجعه کردم تا نامه بگیرم به من گفتند که نمیتوانیم به یک زن تنها تاییدیه بدهیم و تاییدیه ندادند.
*خارجیهای خوشبخت!
گرفتن کمک توسط گروههای کوهنوردی خارجی با کوهنوردان ایرانی بسیار متفاوت است. به طور مثال وقتی برای صعود به “آمادابلام” رفته بودم یک تیم سنگاپوری در منطقه حاضر بود. آنها یک بنر بزرگ پر از آرم شرکتهایی مختلف را داشتند که از آنها حمایت کرده بودند. به آنها گفتم که شما چقدر خوشبخت هستید که این همه اسپانسر دارید. هنگام گفت و گو بودیم که به من گفتند تو به عنوان اولین زن ایرانی قصد این صعود را داری و هیچ حامی نداری؟! وقتی گفتم هیچ اسپانسری ندارم خندیدند و گفتند که ما باور نمیکنیم.
*حاشیه و مسائل مالی، مشکلات اصلی کوهنوردان
بیشتر کوهنوردان نگران حاشیههایی هستند که برایشان ساخته میشود. این مهمترین مشکل است. بعد از آن مسائل مالی مشکل بزرگ است و آنهانگران مسائل مالی هستند. بطور مثال من در صعود به “کانچن چونگا” در ارتفاع ۸۲۰۰ متری با خودم فکر میکردم و در حال آوردن استدلال منطقی بودم که با این همه هزینهای که کردهام آیا باید به صعود ادامه دهم یا با در نظر گرفتن این دلایل برگردم.
فیلم صحبت کردن با خودم در ارتفاع هشت هزار متری را روی اینترنت گذاشتم و بازتابهای گوناگونی داشت. سه بار برای صعود به “کانچن جونگا” تلاش کردم؛ دو بار اول به دلیل حرکت بسیار کند تیم زمان کم آمد و نتوانستیم صعود کنیم، اما بار سوم به دلیل اینکه عفونت گلو گرفتم برگشتم. به هرحال متاسفانه نتوانستم صعود کنم.
*بازگشت در آخرین لحظه
با در نظر گرفتن این شرایط بود که از “کانچن چونگا” برگشتم. وقتی شرایط این صعود را برای پزشکان خارجی که آنجا بودند گفتم، گفتند که تو در آخرین لحظه برگشتی و بهترین تصمیم را گرفتی. از بایت گرفتن این تصمیم خیلی خوشحالم. معتقد نیستم وقتی رفتی به هر قیمتی باید صعود کنی. تجربیاتی که از این برنامه و صعود نکردنم کسب کردم از همه آن تجربیات قبلی بهتر بود و اصلاً ناراحت نیستم و به آن افتحار میکنم. در ایران این رسم است که هر کسی رفت به هر قیمتی به قله برسد که این درست نیست.
*برنامه آینده
برای بهار سال ۹۳ قصد دارم روی یک قله هشت هزار متری دیگر تلاش کنم. هنوز دقیقاً مشخص نکردم که به چه قلهای بروم.
*سالی بد برای کوهنوردی
سال ۲۰۱۳ سال خاصی برای کوهنوردی بود. شرایط آب و هوایی خیلی بدی در این سال در کوهها حاکم بود. خیلی از بزرگان کوهنوردی در این سال از دنیا رفتند که این خیلی دردناک بود. شاید آنهایی که خرافی هستند این مسائل را به نحسی عدد ۱۳ ربط بدهند اما من به این مسائل اعتقادی ندارم و کاری هم ندارم. امیدوارم سال ۲۰۱۴ اینطور نباشد و سال خوبی برای کوهنوردی باشد.
*یک مدال نمادین تنها یادگاری من از کوهنوردی
صعودهای من مستقل بوده و هیچ مدال یا حکمی را بایت این صعودها از فدراسیون یا دیگر ارگانها نگرفتهام. تنها مدالی که دارم یک مدال نمادین است که دولت نپال به صعودکنندگان اورست میدهد. دیگر هیچ چیزی ندارم.
*فدراسیون به امثال من نیاز ندارد!
کاظمی در پاسخ به این سوال که به عنوان یکی از کوهنوردان سرشناس ایران و جهان آیا با فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی همکاری دارد گفت: گویا نیازی به همکاری باامثال من ندارند. دلیلش را هم نمیدانم.
*فدراسیون هیمالیانورودی را جا بیندازد
ورزش در هیچ کجای دنیا دولتی نیست. انتظار نداریم که به کوهنوردان کمک مالی کنند اما حداقل انتظار ما این است که فدراسیون کوهنوردی میتواند هیمالیانورودی را برای جامعه جا بیندازد تا اینکه وقتی کوهنوردی سراغ اسپانسری میرود، آن اسپانسر بداند که هیمالیانوردی چیست و چه شرایطی دارد. سختیهای آن را بداند و به من نخندد. کوهنوردی تماشاچی ندارد و در چشم نیست. مسولان باید کاری کنند که این ورزش شناخته شود.
*در کوهنوردی بانوان، استعدادهای زیادی داریم
در صعودهای برونمرزی تنها بانویی که به صورت مستقل کار میکرد لیلا اسفندیاری بود که متاسفانه جان خود را در “گاشر بروم” از دست داد. ما در کوهنوردی بانوان استعدادهای زیادی داریم اما تمایلی به فعالیت بیشتر و به ویژه مستقل ندارند. بانوان ما روی قلل هشت هزار متری کار نمیکنند و روی قلل هفت هزارمتری کار میکنند. اینکه خانمی به صورت مستقل برود روی هشت هزار متری کار کند که اصلاً نداریم و این باعث تأسف است. مشکلات زیادی است اما شاید خودشان را باور ندارند و اعتماد به نفس ندارند.
پروانه کاظمی که در عرصه کوهنوردی فردی کاملا شناخته شده است، در پاسخ به این سوال که آیا میتواند کمک کند بانوان بیشتری جذب این رشته شوند یا راهکاری را ارائه دهد؟ گفت: باید دقت کنیم هر کاری یک تخصص ویژه میخواهد. مدیریت یک تخصص ویژه است و من این تخصص را ندارم. من میتوانم کمک کنم و یا میتوانم مشاوره بدهم. در ورزش ما سازماندهی و مدیریت قوی وجود ندارد. ما در این بخش، بانوان خوبی داریم که ورزشکارانی قوی بودند اما هر ورزشکاری که خوب باشد لزوماً یک مدیر قوی نمیتواند باشد.
ورزش بانوان در ایران هیچ جایگاهی ندارند. این واقعیت موجود است. خانمها در ایران تلاش زیادی میکنند اما شرایط برای ورزشکاران ما وحشتناک است.
*انتظارات از معاون جدید ورزش بانوان وزارت ورزش
من به عنوان یک ورزشکار زن هیچ خواسته یا انتظاری از معاونت ورزش بانوان وزارت ورزش ندارم بلکه تنها چیزی که میخواهم این است که به جوانان توجه کنند. بحث مدیریتی در این زمینه یک بحث خیلی پیچیده است و این نیست که الان من چیزی بگویم. آنچه مهم است این است که باید جوانان تشویق شوند تا دفعه بعد تلاش بیشتری کنند. بیشترین خواستهام این است که مسئولان ورزش کشور ورزشکاران زن را ببینند.
کوهنوردی ورزش فوقالعادهای است و در جامعه دیده نمیشود و منزوی است. کوهنوردی یک روش زندگی است. از مسولان انتظار دارم به ورزش کوهنوردی بهاء دهند و زمینه را برای فعالیت کوهنوردان فراهم کنند. هزینههای سرسام آور لوازم کوهنوردی با سرمایه گذاری و سوبسید دادن دولت روی این ورزش میتواند تعدیل شود در حالی که به جای آن در این سالها شاهد ممنوعیت ورود لوازم استاندارد ورزشی بودهایم. ارزش واقعی و نه شعاری .
دیدگاهتان را بنویسید