بی تو شب مهتابی….

«بی تومهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم 
هم تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم 
شدم آن عاشق دیوانه که بودم 
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید….»
«فریدون مشیری»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *