نمایی از ارتفاعات (یوسف سیاه) قروه
بالای سر خورشید، در آبی گسترده می تابید
بیدار روشن پاک، پایین سراسر کوه بود کوه بود کوه
با صخره های سرکشیده تا، پرند ابر
با کوه حرفی داشتم از دور..
آن ستیغ سربلندت همچنان پیدا
خود را کجاها می کشانی سوی بالاها و بالاها
ای دامن برداشته از خاک
ای کوه، ای غمناک…
«فریدون مشیری»
روابط عمومی گروه کوهنوردی قاجر قروه
دیدگاهتان را بنویسید