حکایتی از داستان امداد رسانی باشگاه دماوند
و حکایتی از داستان امداد رسانی باشگاه دماوند باشگاهی با ۵۵ سال سابقه درخشان کوهنوردی

 

  ساعت ۱۰ صبح روز جمعه ۲۸ تیر ماه بود که خانم خلیلی مسئول روابط عمومی باشگاه دماوند با خانواده نعمتی تماس گرفت:   ” سامان دیروز ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه از گروه جدا شده تا به سمت قله حرکت کند”

…. به راستی سامان در آن لحظات به چه فکر می کرده آیا حتی برای لحظه ای تصور کرده است که از این به بعد تنها خواهد بود، البته که خدا هست…

ادامه مطلب را در “ادامه متن” بخوانید.

خب بگذریم، می گفتم، این خبر صبح روز جمعه را برای خانواده نعمتی به روزی فراموش نشدنی تبدیل کرد، از ساعت ۱۰ صبح تا پاسی از شب هر قدر تلاش کردند نتوانستد با تلفن همراه گروه مستقر در کمپ ۴ تماس بگیرند ( تلفنی که روشن بود اما …. ) تا بلکه خبر را مستقیم از اعضای گروه بخصوص کاظم دریافت کنند البته این که می گویم کاظم به علت اطمینان این خانواده به آقای کاظم به علت رفاقت البته بهتر بگویم آشنایی دیرینه ی سامان با او بود، به هر حال هر چه تلاش کردند نتوانستند تماس بگیرند و در تمام این مدت تنها منبع خبری آنها خانم خلیلی بود که انصافاً تمام خبرها را به صورت آن لاین به آنها می رساند حال ببینیم این خبرها چه بودند، حرفهای زیادی مطرح شد که نمی خواهیم به آنها بپردازیم مهمترین خبر این بود که با هماهنگی تیم مستقر در کمپ ۴ یک هلی کوپتر آماده ی حرکت است که به محض مساعد شدن هوا پرواز می کند و از آن مهمتر اینکه دو نفر شرپا با تمام وسایل و آذوقه برای کمک به سامان شروع به حرکت کرده اند، دقت کنید که گفته شد “شروع به حرکت کردند” گفته شد “آماده ی پرواز است” نگفتند نیاز به هماهنگی دارد نگفتند باید پول واریز شود، که ای کاش می گفتند زیرا در آن زمان وقت برای هر اقدامی کافی بود، کاش می گفتند تا خانواده نعمتی از همان ابتدا می دانستند که تنهایند و فقط خودشان هستند و خدای خودشان تا اقدام دیگری می کردند تا می رفتند و جگر گوشه خود را از تنهایی نجات می دادند اما نگفتند و تمامی این حرفها را زدند تا نهایتاً بگویند که ما ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه حرکت را به سمت کمپ ۳ آغاز می کنیم و این در حالی بود که به زعم خود تمام مسئولیت انسانی و کاری خود را در قبال هم نورد و دوست خود یعنی سامان انجام داده و حال می توانند با خیالی آسوده او را رها کرده و باز گردند، البته به گفته کاظم که چند روز بعد خطاب به مادر سامان مطرح شده بود، اعضای تیم در آن لحظات بسیار خسته بوده اند و صلاح تیم را در بازگشت یافته اند.

این خبر شوکه کننده یعنی بازگشت تیم، تنها روزنه امید را نیز در برابر دیدگان خانواده نعمتی بست و آنها را در غم سرانجام مبهم سامان باقی گذاشت.

اکنون پاسی از شب گذشته است و همگی منتظر شنیدن خبری از سامان هستند که بالاخره محمد نوروزی تماس میگیرد و می گوید نور چراغی را در حال حرکت در منطقه ای که سامان برای آخرین بار دیده شده است می بیند که آفیسر نیز این گزارش را تأیید می کند، این خبر پس از ساعت ها انتظار طاقت فرسا همچون آب سردی بود که بر آتش انتظار ریخته شد و همه را غرق در شادی و شادمانی کرد زیرا که هنوز سامان حرکت      می کرد.

اما بشنویم از شنبه یعنی زمانی که دیگر سامان کاملاً تنها بود، پدرام که با شنیدن این خبر جمعه ساعت ۱۱ شب خود را به تهران می رساند و عموی سامان شهرام که مربی او نیز می باشد این خبر را در حالی دریافت کرد که در مسیر صعود به قله دماوند بود او نیز سریعاً صعود را متوقف کرده و به قصد تهران بازگشت و این دو در ساعت ۱۲ شب در تهران همدیگر را دیدند و تا ۴ صبح هر دو چشم انتظار زنگ تلفن به امید دریافت خبری از سامان بودند .

صبح روز شنبه :

  هر دو به فدراسیون رفتند و در ملاقاتی با آقای شعاعی بنا براین گردید تا هر گونه اقدامی که از عهده فدراسیون بر می آید انجام دهد و به اطلاع آنها برسانند در همین زمان در تماسی که از طریق خانم خلیلی صورت گرفت مقرر گردید تا تمامی اعضای کمیته ی پشتیبانی باشگاه دماوند در ساعت ۱۰ صبح در باشگاه حاضر باشند، که آنچه در این جلسه گذشت به شرح ذیل می باشد:

با شرکت ATP ( مسئول امداد ) تماس های مکرری گرفته شد

با آقای بختیاری و چند نفر دیگه که تجربه ای در این زمینه داشتند تماس گرفته شد

 و اما نتیجه ی تمامی این تماسها این بود که در اولین مرحله شرکت ATP در خواست مبلغی جهت اقدام و پرواز هلی کوپتر کرد که با هماهنگی این باشگاه البته پس از ۱ ساعت این مشکل از طریق فدراسیون حل شد و بنا بر گفته اشرف امان مسئول شرکت ATP قرار شد که یک فروند هلی کوپتر تا ارتفاع ۷۴۰۰ تا ۲۰ دقیقه دیگر پرواز کند اما این وعده و امیدها تا یک ساعت دیگر نیز ادامه یافت، تا اینکه خانم خلیلی اعلام کردند که به گفته ATP ارتش اجازه پرواز نمی دهد.

     ….. البته به نظر میرسد که این تلاش نه تنها اولین تلاش ایرانیست بلکه اولین تلاش برای ورود به هیمالیا در کل جهان است…….

و اینک پس از گذشت ۳ ساعت از شروع جلسه و پس از حل تمامی مشکلات مطرح شده، خبر جدید این است که هلی کوپتری که قادر به پرواز در این ارتفاع باشد وجود ندارد و تنها تا ارتفاع ۵۰۰۰ متری قادر به پرواز است، حال باب جدیدی از مکاتبات آغاز گردیده است.

   مذاکرات همچنان با ATP  ادامه دارد و بالاخره به این نتیجه میرسند تا یک هلی کوپتر دو نفر هایپورتر را به کمپ ۲ برده و مابقی مسیر را خود در جستجوی سامان ادامه دهند (اکنون ساعت ۳ بعد از ظهر است)

ساعت ۴ بعد از ظهر ATP اعلام می کند که هلی کوپتر تا کنون از این جبهه  حرکت نکرده است و این کار غیر ممکن است.

..… حتی به نظر می رسد این اولین تلاش شرکت ATP برای امداد رسانی است و احتمالاً باشگاه دماوند چاره ای جز انتخاب این شرکت نداشته است …….

 و بالاخره آنقدر این موضوع و این صحبت ها ادامه پیدا کرد که تنها و تنها روز مساعد برای کمک به سامان به شب رسید و سامان همچنان تنها بود و گروه هم اکنون در کمپ ۳ مستقر شده بود اما خانواده نعمتی همچنان در سدد تماس با تیم به امید شنیدن داستان از کاظم بودند اما هر بار ناموفق تر از قبل.

ساعت ۸ شب است و دیگر امیدی به پرواز هلی کوپتر نیست که در این لحظه محمد نوروزی بار دیگر تماس میگیرد و می گوید که کسی را در حال ساختن خانه برفی کمی خارج از مسیر بین قله و کمپ ۴ دیده است و این بار نیز آفیسر این گزارش را تأیید می کند، حال همه امیدوارند که او سامان باشد.

 

حال با شنیدن این خبر پدرام و شهرام که تا حدودی از سلامتی سامان اطمینان پیدا کرده اند به خانه باز می گردند و تمام شب را منتظرند تا سامان بالاخره به کمپ ۴ برسد و بتواند از بیسیمی که به گفته کاظم در کمپ ۴ قرار دارد با بیسکمپ تماس بگیرد که ای کاش این بیسیم در هنگام جدا شدن از گروه در اختیار سامان قرار می گرفت و یا ای کش حداقل سامان یک GPS داشت ولی سامان فقط تنها بود.

 

یکشنبه :

پس از تلاش فراوان و پی گیری های پی در پی بالاخره هلی کوپتر به همراه  3 نفر هایپورتر و آقای بروس و نیز یک نفر پزشک البته به گزارش خانم خلیلی به قصد بیسکمپ به هوا برخواست و افراد را در بیسکمپ قرار داد تا آنها مابقی مسیر را خود ادامه دهند. لازم به ذکر است که تیم موفق شد خود را روز شنبه به کمپ ۲ رسانده اما متأسفانه در تلاش برای فرود از کمپ ۲ به ۱ با مشکل رمبرو شدند به طوری که مجبور شدند تا مسیری را که طی کرده بودند باز گردند و شب را در کمپ ۲ سپری نمایند.

باز گردیم به وضعیت گروه امداد، افراد حرکت خود را به سمت کمپ ۱ آغاز کردند و این در حالیست که بوروس با توجه به شناختی که از منطقه دارد اعلام می کند که خود را در عرض ۱۲ ساعت به کمپ ۴ می رساند و در این زمان تیم نیز حرکت خود را به سمت کمپ ۱ آغاز کرده و حرکت را تا جایی ادامه میدهد که بروس به آنها می رسد و با کمک بروس مابقی مسیر را تا کمپ ۱ به اتمام می رسانند .

پس از رسیدن گروه به کمپ ۱ گزارشی مبنی بر اطراق گروه امداد در کمپ ۱ با هدف ادامه ی مسیر از ساعت ۱۲ شب و حرکت تیم به سمت بیسکمپ ارسال می گردد .

 

      ساعت ۸ شب:

      پدرام و شهرام در باشگاه دماوند شاهد خبری بودند که هر دوی آنها را غافل گیر کرد .

خانم خلیلی : “تیم اعلام کرده که لباس های هایپورترها مناسب نیست و بروس نیز به تنهایی صعود نمی کند و گروه امداد به اتفاق تیم به بیسکمپ باز می گردد”

 

 

     گزارش دیگر در همان روز

خانم خلیلی : “تمام تجهیزات محمد نوروزی و آفیسر را هر دو هایپورتر به تن کرده اند ( که تمامی این لباسها به صورت حرفه ای بوده است)”

حال این سئوال مطرح می شود که هدف از ارسال این گروه امداد چه بوده است البته خدا را شکر می کنیم که تیم به سلامت بازگشت اما همچنان سامان تنهاست.

 

گزارش فدراسیون:آقای موسوی، بازرس فدراسیون:

“روز دوشنبه یک ایمیل مکتوب از طریق کاظم فریدیان مبنی بر توقف عملیات امداد به شرکت ATP ارسال گردیده که رونوشت آن در فدارسیون موجود می باشد”

اما این گزارش پس از چند روز به خانواده نعمتی اعلام گردید و این در حالی بود که در تمام این مدت شهرام به طور مستقیم با آقای گلفام مستقر در سفارت ایران در پاکستان در تماس بوده و نیز نماینده ی مجلس و معاون حقوقی ریاست جمهوری با پیگیری های خود در سدد بودند تا به محض مساعد شدن هوا هلی کوپتر هماهنگ شده اقدام لازم را انجام دهد، اما دیگر هیچ گاه هوا مساعد نشد.

 

اینک همگی ما، مات و مبهوت از این پیش آمد و سرانجام آن از صمیم قلب آرزوی سلامتی سامان عزیزمان را داریم و از خداوند متعال می خواهیم تا سامان را به آغوش گرم خانواده بازگرداند تا سامان خود پاسخگوی صدها سوال و مسئله ای باشد که ذهن و روانمان را می آزارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *